.
لیلا، دوست عزیزی که سالهاست لاف عقل ميزنه، من را دعوت کرده به بازي، هر چند که خودش دو تا دو تا بازی کرده و نگفته که ما را به کدوم بازی دعوت کرده، فرض را بر اين مي‌گذاريم که به هر دو بازی دعوت شديم. از اونجايی که چند روز اخير زياد وبگردی نگردم از سرچشمه و شان نزول اين بازی‌های جديد بی‌اطلاعم ايشالا که خيره!
.
به قول آخوندها و اما بعد،
بازی اول بهترين نوشته وبلاگ به انتخاب خودم: البته ما کوچکتر از اونيم که پيامی برای امت شهيدپرور وبلاگستان داشته باشيم.... اما چون اصرار مي‌فرماييد جسارتا عرض شود که وقتی در آرشيو اين وبلاگ مي‌گردم تک و توک و پراکنده، و در لابه‌لای خط‌ها چيزهايی پيدا می‌کنم که شايد برای خودم جالب و يادآور نکته‌ای، فکری، چيزی باشه اما گمان نمی‌کنم کل نوشته چنگی به دل بزنه، مخصوصا وقتی خارج از ظرف مکان و زمان خودش خونده بشه. با اين حال اگه بخوام نوشته‌ایی را انتخاب کنم اين را انتخاب می‌کنم که به نوعی افشاگری بود و بعد این یکی که درد دل بود.
.
و اما بعدتر، و بازي‌ای که اشکنک داره، سرشکستنک داره، يعنی بازی با رسانه ملی!
قبل از دخول به این بازی یک خاطره بگم؛ چند شب پیش با اینترنت شروع کردم به گوش دادن رادیو جوان، از قرار روز بیست و یکم رمضان بود و به وقت ایران صبح زود، دعا و نیایش بعد از سحر تموم شده بود و نمی‌دونم کدوم شیر پاک خورده‌ای به مجری برنامه گفته بود برو و برنامه ورزش صبحگاهی اجرا کن. مجری بیچاره هم نشسته بود پشت میکروفن، بدون هرگونه موسیقی و با صدای فوق‌العاده محزون و انگار همین الان از مجلس خاکسپاری عزیزانش اومده زیرلب نجواکنان همراه با آه و ناله و کشیده کشیده می‌گفت: « آه حــالـا پـــــااااهـــاا را به آه عرض شـــــونه آخ بــــــــاز کنید و آی اوخ آه دست‌ها به وای کمر آه گذاشته و پنج مرتبه اوه خم شوید و اوه...» خلاصه اینکه ما از ترس اینکه هم‌خونه‌های عزیز این سر و صداها را بشنوند فورا پنجره مربوطه را بستیم، خوب این زبون نفهم‌ها که نمی‌فهمند این داره ورزش صبحگاهی جهت نشاط روزانه میکنه، فقط اون لحنش و آه و ناله‌اش را می‌فهمند و ...
.
و اما بعد،
لیلای عزیز لحظه‌ای شک ندارم که صدا و سیمای ایران یک سیستم بسیار منظم و کارآمده. سیستم موفقی که نمونه‌اش را در ایران خیلی کم داریم. این سیستم خیلی مرتب و منظم داره در جهت تحمیق افکار عمومی قدم برمی‌داره و نتیجه هم می‌گیره. فقط کافیه میزان اقبال عمومی به مسجد جمکران و مراسم از‌من‌درآوردی اعتکاف یا میزان موسیقی نفهمی یا میزان سطحی‌نگری ما ایرانی جماعت (که خودم هم جزئی ازش هستم و اصلا هم قصد ندارم برای اثبات خودم، بیرون این صف بایستم) را با ده سال پبش مقایسه کنیم. حتی اگه برخلاف تصور من وضع بدتر نشده باشه و همونی باشه که قبلا بوده ببین این سازمان چه کار بزرگی در اون مملکت کرده که با وجود اینکه در این سالها ارتباطات دبجیتال دنیا را تسخیر کرده و در ایران هم جماعت تحصیل‌کرده و باسواد در هر سطحی چند برابر شده، اما سطح فکر و فرهنگ ذره‌ای تکون نخورده.
.
خوب، این سیستم هست دیگه، همه هم می‌دونیم که هست، خوب حالا فحشش را به کی باید بدیم؟ کامران نجف‌زاده‌هایی که توی چشم ما نگاه می‌کنند و دروغ می‌گند؟ علیخانی‌هایی که مظهر ریاکاریند؟ الهی‌قمشه‌ای‌هایی که قرائتی تحصیل‌کرده‌ها میشند؟ سهیل محمودی‌هایی که امثال افتخاری را استاد می‌کنند؟ ... به کی باید فحش بدیم؟ به تهیه‌کننده؟ مدیر شبکه؟ مدیر سازمان؟ گمانم باید بگردیم مغز متفکر این سیستم را پیدا کنیم و به اون فحش بدیم، موافقی؟
.
از این سیستم‌های کارآمد یکی دوتای دیگه هم در مملکت ما هست، من همیشه به این فکر می‌کردم و می کنم که این سیستم‌ها چه شکلی بوجود اومدند، مغز متفکرشون کیه؟ کجاست این آدم باهوش و استعداد؟ آیا این طراحی از ضرغامیه؟ نه قبل از اون هم بوده، پس حتما کار لاریجانیه؟ اما اون یک نفری، مگه میتونسته؟ چی؟ داداشش هم هست؟ اونم که با انگلیس‌ها میپره، پس کار کار انگلیس‌هاست، بیایید همه با هم به انگلیس فحش بدهیم.
.
برهان نظم: هر پدیده منظمی احتیاج به خالق دارد زیرا هر سیستم پیچیده‌ای نیازمند داشتن خالقی به مراتب پیچیده‌تر است. (کتاب معارف، اول دبستان تا آخر دانشگاه) پس با استفاده از برهان نظم نتیجه گرفتیم کار کارِ انگلیس‌هاست.
.
به این مساله میشه داروینی هم فکر کرد، میشه فکر کرد این سیستم در طول زمان شکل گرفته، در یک مقطع زمانی خاص و در شرایط انقلابی عده زیادی احمق را میگذاریم در تمام جایگاه‌های مدیریتی سیستم. سیستم پول و امکانات زیادی داره، صرف بودن در این سیستم برای آدم قدرت ایجاد میکنه پس هر آدم عاقلی دوست داره با این سیستم کار کنه. پس جنگ جنگ بقاست و شرط بقا هم حماقته، باید یا احمق باشی یا وانمود کنی که احمقی. اگه غیر از این باشه حذف میشی مثل هزاران نفری که در این سال‌ها حذف شدند و اگه توانا باشی روز به روز پیشرفت میکنی. آهسته آهسته میتونی به مراتب بالاتر هم برسی فقط نباید فراموش کنی که همیشه یک نفر تواناتر از تو بالاسرت هست و صدها رقیب هم داری، پس ضعف در نشون دادن حماقتت یعنی حذف از سیستم. به دلیل همین رقابته که سال به سال در تلویزیون آدم‌های جدیدی پیدا می‌شند که توانایی‌های بیشتری در بازتولید حماقت دارند. مجری‌ها و برنامه‌سازهای دهه شصت کجا توانایی امثال حسنی و نجف‌زاده را داشتند؟ حالا همین آدم‌های توانا روی لبه تیغ هستند، از یک طرف قدرت و شهرت سیستم و از یک طرف خطر همیشگی حذف موجود ضعیفتر، فقط کافیه یک لحظه از تظاهر به حماقت دست بردارند تا مثل حسنی بیچاره کله‌پا بشند.
.
حالا آخرش ما باید به کی فحش بدیم و چه فحشی بدیم؟ (بازی همین بود دیگه؟) خوب واضحه که ما چه داروینی باشیم چه برهان نظمی، فحش دادن به این حضراتِ مجری و گوینده و کارگردان دردمون را دوا نمی‌کنه. کارهای دیگه هم که اساسا خطرناکه، پس بهترین راه اینه که کلا بی‌خیال گیر دادن به رسانه ملی بشیم و بریم بشینیم این آخرین قسمت سریال امین‌تارخ را هم مثل بچه آدم ببینیم!
.
اینجانب نیز به نوبه خود بابای آرینا را به این بازی و کلا به هر نوع بازی‌ای دعوت می‌کنم.
.
.

5 comments:

khoundam hamasho naamard naboodam alhagh o valensaaf vali eddeaaye aghlam nadaram be joone hasani!
oun neveshteyi ke baraye tavallode 28 salegit bood , daghdagheye mane badbakht ham boode ye roozi, hala ke dige pa ro az marze 29 o ina ham faratar gozashtim. ba in ke too in neveshtat fohsh nadadi o khoub ham kardi vali omghe HOMGH o GOOLI e hame chizo khoub tozih dadi
merC ke be davatam javab dadi

سلام! یه بار کامنت نوشتم ظاهرا پست نشده!
ما در خانه بوده ایم و هستیم!امان از بلاگ رولینگ که این روزها خبر نمی کند!!تازه دارم پستهای قبلی را می خونم!
جای شما را کنار زاینده رود و به قول خودمون لبی آب(با لهجه خوانده شود)خالی می کنیم
:)
شاد زی.
پ.ن:هنوز این پست را نخوندم..نمی تونم نظر بدهم.شرمنده.

فوق العاده لوس و مسخره بود.می تونستی تو یک کلام،مختصر و موجز بگی که تو این بازی شرکت نمی کنی.ادا و ژست و ریا و پز و افاده و هزار چیز مسخره دیگه از این نوشته می ریزه!!!

ای واااااای!! چرا اینجا نوشتم اینو؟ وای ببخشید تو رو خدا .اشتباه شد. واقعن ببخشید . خاک بر سر من!

حسين گرامی، در مورد طولانی بودن متن حق با شماست، همين حرف‌ها را ميشد کوتاه‌تر هم زد.
اما راجع به «ادا و ژست و ریا و پز و افاده‌»، دوباره متن را خوندم و نفهميدم از کجاش به اين برداشت رسيدي. البته اين هم جای تعجب نداره که واقعا اينها اگر در کسی باشه آخرين نفری که ميفهمه خودشه، برای همين هم اگر دوست داری واضح‌تر بگو کجای اين نوشته به نظرت ژست و ادا اومده و خانواده‌ای را از نگرانی دربيار!

» نظر شما چیست؟

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes