بفرمایید، عرض کرده بودم که خواب دیدم زاینده رود به مواد نفتی آلوده میشه و بعدش هم من غرق می‌شوم و می‌میرم. قسمت اول خواب که تعبیر شد (خبر + شاهد) و چقدر هم دقیق؛ از بین این همه آلاینده ممکن دقیقا همونی که بنده خوابش را دیدم. به هرحال خدا را چه دیدید چه بسا بقیه‌اش هم همین روزها تعبیر شد. پس اگر جدی جدی ما رفتنی شدیم، بدانید و آگاه باشید که همه چیز از یک خواب شروع شد و شوخی شوخی ما جدا مردیم.
در این ساعات آخر از کلیه دوستان مجازی و حقیقی‌ای که گه‌گداری به این سراچه بی‌رونق سرمی‌زدند تشکر نموده و آنها را توصیه به ادامه زندگی و سعی در لذت بردن از آن می‌نمایم. معدود دوستان آگاه از این دخمه مخیر خواهند بود به نحو مقتضی به مادر و خواهر بنده اطلاع دهند علی‌رقم اینکه خودخواهی و حماقت باعث دوری گردید، همیشه و عمیقا دوستشان داشته، دارم و خواهم داشت. در این دم‌های آخر افسوس و حسرتی نیست مگر به خاطر دوستت دارم‌هایی که نگفتم، گپ‌هایی که نزدم، شعرهایی که نخواندم و شراب‌هایی که نخوردم و جای خالی‌ای که توان و جرات پرکردنش را نداشتم .
.
باقی بقایتان
.
.
پی‌نوشت: ای اویی که از جایی خیلی خیلی نزدیک بی‌سر و صدا اینجا سر می‌زنی و می‌ری اگر من را می‌شناسی و می‌بینی و به روی خودت نمیاری که دیگه بابا تو دیگه کی هستی.
.

1 comments:

لیوان به سادگی افتاد
به سادگی شکست
موزاییک ها گفتند
ای وای، دوباره حالش غریب شد!

کاسه بلور لبه آبی
از روی میز خم شد:
نوبت من همین روز هاست دوستان!

دستش را ناخودآگاه
کشید روی خرده شیشه ها
ساده نبود جمع کردنشان

پایه میز به تمسخر گفت:
دوباره می برد دستش را


تنگ قدیمی فیروزه ای
سر چرخاند:
ای بابا!
ما که بیهوده سوختیم
بگذار گذر خود مزه کند!

گل سرخ خشکیده داخل تنگ
شانه بالا انداخت:
جسارت آنچه بر سرش می آورد
باید داشته باشد!

دختر زیر لب آواز می خواند:
جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت

» نظر شما چیست؟

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes