آخر شب شب آخر


آخرِ شبِ شبِ آخر شبِ افسوس و آرزوست، افسوس جامانده‌های پشت سرت و آرزوی رسیدن به خیال‌‌پردازی‌هات در افق روبروت. شبِ سبک سنگین کردن دو کفه ترازو، شبِ بیم و امید، بیم از خسران و امید به سود. حالا هرکس برای خودش سود و زیان را طوری تعریف می‌کنه، این مهم نیست. مهم اینه که آخرِ شبِ شبِ آخر شبیست که مدام از خودت می‌پرسی چی را داری با چی عوض می‌کنی؟ و چرا؟ چی بدست میاری، چی از دست میدی؟
اما از همه این‌ها که بگذری، آخرِ آخرش، آخرِ شبِ شبِ آخر برای من شبِ شرمنده‌گیه. فارغ از سود و زیانش، فارغ از تعریف سود و زیانش. این که حاضر شدم بعضی چیزها، بعضی عزیزترین چیزها را در یک کفه این ترازو بگذارم شرمنده‌ام می‌کنه. ارزش‌گذاشتن، مقایسه کردن، سود و زیان حساب کردن گاهی اوقات کار شرم‌آوریه. کاری که این شب مجبوری بکنی و می‌کنی.
خلاصه آخرِ شبِ شبِ آخر شب مزخرفیست که اگر تجربه‌اش کرده باشی میدونی چی‌ می‌گم مزه گسش را می‌شناسی و اگر تجربه‌اش نکرده باشی لابد فکر می‌کنی همه این‌ حرف‌ها ننربازی‌های یک مهاجر بی‌درده که هرچند سال یکبار اود می‌کنه و فردا صبح هم وقتی که دوباره در روزمره‌گی‌های دنیای غرب غرق شد فراموش میشه. شاید هم اینطور باشه البته، نمی‌دونم. اما به هر حال آخرِ شب این شب شب مزخرفیه.

1 comments:

این آخر شب شب آخر، فقط مال مهاجرها نیست
منی که موندم اینجا هم از این آخر شب شب آخرها داشتم. شبی که داری تصمیم های سخت می گیری و می دونی (فردا روز دیگری ست...)

» نظر شما چیست؟

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes