دوست من، مهدی، عصبانی است. از دست وبلاگ‌نویسی دلخوره که اگرچه هرگز او را ندیدم اما مدت‌هاست که مشتری نوشته‌هاش هستم و به خاطر یکی دو بار رد و بدلِ ایمیل گمان می‌کنم بتونم بگم با هم دوست هستیم. مهدی دلخور و عصبانی است، به این دلیل که قانع شده در این دنیای مجازی، ما به آدم‌ها و مصیبت‌هاشون نه به چشم آدم‌ها و مصیبت‌هاشون بلکه به چشم یک پست جدید وبلاگی نگاه می‌کنیم، مهدی قانع شده خیلی از حرف‌ها، ژست‌ها و موضع‌گیری‌های ما نه از روی باور به این حرف‌ها که به خاطر به روز نگه داشتن وبلاگ‌هامونه. یا به قول خودش "ملالی نیست جز به روز شدن وبلاگ"
قضاوت سخت و دردناکیه و من دوست دارم اینطور فکر کنم که مهدی شتابزده قضاوت کرده، دوست دارم امیدوار باشم که در طرف دیگر این ماجرایی که او تعریف کرده حرف‌هایی است که اگر او می‌دانست به قضاوت دیگری می‌رسید. دوست دارم مهدی اشتباه کرده باشه. اما چه مهدی درست گفته باشه و چه اشتباه، نوشته‌اش و دلخوریش هشدار و زنگ خطر خوبی است تا بعد از این وقتی خواستم در این وبلاگ حرفی بزنم، اول خوب مضمضه کنم که آیا واقعا چیزی است که فکر می‌کنم یا فقط بهانه‌ای است برای نوشتن یک پست جدید. البته بهانه پیدا کردن برای نوشتن پست جدید هم چیز بدی نیست اگر این بهانه‌ها آدم‌ها و درد‌هاشون نباشند.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes