سه شنبه، 9 خرداد، 1385
1- سالهای نوجوانی ما، مثل امروز که نشريههای زرد هم تخصصی شدند و فقط هفت هشت روزنامه ورزشی وجود داره نبود. اون موقع چند هفتهنامه بود که هم در مورد سينما مینوشتند، هم ورزش و هم حوادث. اسم سه تا از اونها را که من يادمه تلاش، نيرو و هدف بود. جريان خفاش شب و قتل و تجاوز به تعداد زيادی خانم که پيش آمد، يکی از همين هفتهنامهها ستونی درست کرد تا خوانندهها زنگ بزنند و مجازات پيشنهادی خودشون را اعلام کنند. در اين ستون خواندنی(!) هر مجازات عجيب و غريبی که بخواهيد بود مثلا، حل کردن مجرم در اسيد، کباب کردنش با سيخ، کندن تدريجی اعضای بدنش و خيلی چيرهای احمقانه ديگه. همون موقع بود که فکر کردم هر کدام از ما آدمهای عادی در زمان تحريک احساساتمون چقدر ميتونيم آدمهای خطرناک و بيرحمی بشيم.
2- در تمام سالهای اخير که روزنامهها فلهای توقيف میشند و روزنامه نگارها و بعضی سياسيون به زندان انفرادی میرند. صدای اعتراض حقوق بشریها بلند بوده که زندان انفرادی خلاف حقوق بشره. کار تا اونجا بالا گرفت که در قانون منع شکنجه که در مجلس ششم بررسی میشد، زندان انفرادی بعنوان مصداق شکنجه مطرح شده بود. قوه قضاييه هم برای حفظ ظاهر و آبروداری(!) اسم زندان انفرادی را با سوئیت يک نفره عوض کرد.
3- همه اينها از آنرو گفتم تا حالا بگم در همين دنيای قرن بيست و يکم و در ينگه دنيا حکم به زندان انفرادی ابد و غيرقابل فرجام خواهی يک زندانی متهم به شرکت در حمله يازده سپتامبر میدند و آب از آب تکون نمیخوره. در متن حکم هم ذکر میکنند که متهم حق داشتن هيچگونه ارتباطی با دنيای خارج و خبری از دنيای خارج را نداره.
بعد از شنيدن اين حکم فکر کردم حتما در قانون کيفری آمريکا مجازات زندان انفرادی چيز قابل قبول و جا افتادهايه. تا اينکه فرصتی شد و کمی جستجوی کردم. متوجه شدم در آمريکا هم جدال بر سر اينه که زندان انفرادی از مصاديق "مجازاتهای خشن و غيرعادی" هست يا نه. در لغتنامه قانون هم زندان انفرادی بعنوان يک مجازات انضباطی داخل زندان و يا در مواقعی که جان زندانی در معرض خطره برای حفظ جانش مطرح شده و ذکر شده زندان انفرادی بلند مدت میتواند از مصاديق مجازاتهای خشن و غيرعادی و بر خلاف قانون اساسی باشد.
حالا چرا در کشوری که هر چيزی باعث شکل گيری کمپين و اعتراض میشه حکم زکرِيا موسوی با سکوت و رضايت افکار جمعی مواجه میشه احتمالا يک شباهتهايی با ستون مذکور در هفتهنامه های زرد خودمون داره. عصبانيت ذهن آمريکايي از تروريستهای يازده سپتامبر باعث شده که خيلی از اصول خودش را تعمدا فراموش کنه و فکر نکنه شايد اعدام موسوی عملی به مراتب درستتر از اين حکم باشه چرا که از نوع مجازاته و نه از نوع شکنجه.
پینوشت: اول اينکه اين مطلب را چند هفته بود میخواستم اينجا بگذارم اما همزمانیش با نامه احمدی نژاد به بوش باعث شد فکر کنم شايد به سينه زدن زير علم اين بابا تعبير بشه، تا حالا که ظاهرا نابغه قرن اين موضوع را هم فراموش کرده و مشغول راه انداختن هياهوی بعدی است و دوم اينکه لطفا اين مطلب را فارغ از اينکه موسوی خودش چه جانوری است بخوانيد.
0 comments:
» نظر شما چیست؟