پنجشنبه، 28 آبان، 1383
با خويشتن نشستن، در خويشتن شکستن
مدتی است انواع نشانههای اعتياد را به وضوح در خودم میبينم، از حالات خماری و نشئهگی گرفته تا تنبلی و بیقيدى همه آشکارم شده. گمان میکنم به دو چيزی معتاد شدهام که بسيار دوستشان دارم، اول تنهايى و دوم اينترنت !
از وقتی خود را میشناسم، همواره تنهايىای که انتخاب شده باشد برايم مفهومی والا و قابل احترام بوده. همواره دوست داشتهام در اوج ارتباط با ديگران و داشتن روابط اجتماعی خلوتی برای خود داشته باشم، ساعتی در روز درتنهايى خود بنشينم و همه چيز را تنها ببينم، تنها موسيقى گوش کنم، تنها کتاب بخوانم، تنها بخندم و تنها بگريم. شايد دليل بوجود آمدن این وبلاگ هم همين بوده وبلاگی که قصد داشت تنها وبلاگ همان ساعات باشد و می خواست مجرد و بدون اثرپذيری از شخصيت صاحب وبلاگ خوانده شود (هر چند در اين زمينه موفق نبود)
اما چندی است که احساس میکنم اين تنهايی آهسته آهسته در من پيشروی کرده و گاهی اوقات انتخابی در کار نيست. میترسم آگر زودتر اقدامی نکنم در باغ موهومم مانند آن مينخنثیکن فيلم روبان قرمزديوانهای شوم که سالها در بيابان بوده و بيابانی شده! و مخدر دومم همین اينترنت است که از اولين روز آشنايىام با آن تحت تاثيرش بودم و حالا به آن معتاد شدهام و بیشک درشدت اولی هم تاثيرگذار بوده.
به همين دلايل ساده شايد بهتر باشد موقتا تا مدتی در اين خانه بسته بماند. بعضی چيزهای اطراف من يکی يکی بايد تغيير کنند!
پینوشت: شايد حق با تو باشه ولی اصلا قصد پاک کردن صورت مساله را ندارم
0 comments:
» نظر شما چیست؟