دوشنبه، 24 بهمن، 1384
نتيجه طبيعی بوروکراسی
در چند روز تعطيل هفته گذشته پيمانکار يک بزرگراه با بلدوزر و لودر وارد پارک جنگلی لويزان شده و چند هزار اصله درخت سی چهل ساله را ريشه کن کرده. گزارش اين ماجرا ديروز در روزنامه همشهری چاپ شد و امروز صبح هم در بخش خبر ساعت هشت صبح راديو به دنبال مقصر ماجرا میگشتند که البته طبيعتا همه اظهار بی اطلاعی از اين ماجرا میکردند و میگفتند پيمانکار سر خود عمل کرده.
اما حقيقت اينه که با وجود تمام بی در و پيکری اين مملکت هيچ پيمانکاری جرات چنين کاری را به صورت سرخود نداره و البته دليلی هم برای اين کار نداره. کمی بيش از يک سال پيش در يکی از پروژه های شهرداری رييس کارگاه برای راحت کردن کار جابجايی ماشين آلات در محوطه، دستور قطع تعدادی (کمتر از ده) درخت را داده بود، همون روز شهرداری کارگاهش را تعطيل کرد و رييس کارگاه را با اتهام عجيب و غريب "قتل درخت در ملا عام" ! به دادگاه کشيد. حالا چطور ممکنه چنين اتفاقی در اين وسعت بيفته و کسی ندونه؟
اتفاقی که در پارک لويزان افتاده يک روال کاملا جا افتاده در ايرانه، شهرداری کارفرمای احداث يک بزرگراهه که از وسط پارک جنگلی میگذره، مسير را خودش مشخص کرده، مناقصه را خودش برگزار کرده، پيمانکار را خودش انتخاب کرده و خيلی طبيعيه که دقيقا میدونه برای احداث اين بزرگراه چه تعداد درخت "بايد" قطع بشه، پس تجاهل کردن در اين زمينه واظهار بیاطلاعی کردن اصلا مفهومی نداره. اصولا در چنين پروژههايی اين مسئوليت کارفرماست که کليه معارض و موانع را از سر راه پيمانکار برداره، يعنی بايد با هماهنگی با ساير ارگانها مجوزهای لازم را برای قطع درختان يا جابجايی تاسيسات شهری بگيره و بعد به پيمانکار ابلاغ کنه که کارکردن بلامانع است. اما معمولا اينکار بسيار کند انجام میشه و در خيلی مواقع اصلا انجام نميشه يعنی کار ميفته در يک تسلسل اداری بیانتها که هر کس فقط از خودش رفع مسووليت میکنه. اين مساله ايست که تمام پيمانکارها با اون آشنا هستند. بنابراين در پروژههای شهری پر دردسر اگر قرار باشه کار روی اصول پيش بره مطمئن باشيد که هيچ کاری انجام نميشه.
راه حلی که بعضی کارفرماها به کار میبرند قلدر بازيه، من شکی ندارم که پيمانکار اين بزرگراه توسط شهرداری تحريک شده که در چهار روز تعطيل درختها را ريشه کن کنه، هم پيمانکار و هم شهرداری ادامه بازی را هم بلدند. صبح اولين روز کاری شهرداری طرف اداره منابع طبيعی را میگيره، از پيمانکار برای کار بیمجوز شکايت میکنه، داد و بيداد راه میندازه، به احتمال بسيار زياد پيمانکار دادگاهی ميشه و يک جريمه سنگين هم براش تعيين ميشه، پيمانکار جريمه را پرداخت میکنه و عملا کاری که چند سال لنگ مجوز قطع درخت بوده با قلدربازی شروع ميشه. شهرداری هم جريمه پيمانکار را به عناوين ديگه جبران ميکنه. همين روش در مورد تاسيسات شهری هم استفاده ميشه، گاهی اوقات اجرای يک خيابان يا پل جديد ماهها معطل جابجايي يک لوله آب يا کابل مخابرات و ... میمونه، آخر سر هم يک روز با رضايت کامل کارفرما و پيمانکار، کاملا تصادفی و بر اثر يک حادثه ناخن بيل مکانيکی لوله را ميشکنه يا کابل را پاره ميکنه و مشکل از اساس حل ميشه.
در شهرداریها هر زمانی که پيشرفت کارها سريع بوده از چنين روشهايی استفاده شده، البته ميزان موفقيت اين روش رابطه مستقيم با گردن کلفتی و قلدری کارفرما هم داره، بی دليل نيست که اين پيمانکار در زمان برادر شهردار سردار دکتر خلبان به ياد اين خودسريها افتاده.
0 comments:
» نظر شما چیست؟