.
اينجانب با صدای بلند اعلام مینمايم از درک اکثر رفتارهای روشنفکري عاجز هستم. و بعنوان شاهد اين مدعا معروض میدارم ذهن ناروشن اینجانب قادر به تجزیه این مطلب نیست که چرا روشنفکر ایرانی خون چند ميليون قطعه ماهی قرمز سفره هفت سين را قرمزتر از چندصدهزار ماهی ِسفره سبزیپلو و ماهیِ شبِ عید میداند. بر بنده معلوم نیست چطور پرورش صنعتی و قتلعام ماهی نوع اول نابخشودنی و نوع دوم عین صواب است؟ آیا این بدان دلیل نیست که ماهی نوع اول خوشمزهتر و ماهی نوع دوم خوشگلتر است؟ آیا این بدان معنی است که عقل روشنفکر باید در شکم و چشم او باشد؟ آیا روشنفکر تکلیف خود را با بهرهبرداری صنعتی از موجودات زنده روشنکرده است و در قبال آن نظر واحدی دارد؟
.
البته روشنفکر خواهد گفت مخالفت او با شکنجه ماهیهای قرمز در تنگهای کوچک و سربسته است و البته ذهن تاریک و خوابرفته ما باز هم سوال میکند آیا ماهی سبزیپلو و ماهی در باغی دلگشا و نه استخری به شدت متراکم پرورش یافته؟ و با قلبی آرام و روحی شاد دنیا را بدرود گفته است؟ آیا روشنفکر هرگز به شکنجه مرغهای تخمی در سالنهای صنعتی مرغداریها و در جعبههای کوچک فکر کرده است؟ آیا او میخواهد سال آینده علاوه بر ماهی و انتخابات تخممرغ هفت سین را هم تحریم کند؟
.
آیا خاطره فرزندان آینده ایران هم که از قرار معلوم آنها نیز هرکدام یک سوی این دنیا در غربت خواهند زیست باید حتما طعم تلخ گناهکاری داشته باشد؟ آيا روشنفکر نمیتواند بهجای القای احساس گناهکاری به کودکان يک جامعه٬ به آنها بياموزد که استفاده از ظرفهای با دهانه باز به جای تنگهای سرتنگ متداول عمر ماهیهای قرمز را افزايش خواهد داد؟ آيا روشنفکر گمان میکند اگر همين دو بند انگشتْ قرمزی را هم که در سنت ایرانی باقیمانده نفله نماید تمام دردهای اخلاقی و سياهیهای سنتشدهاش حل خواهد شد؟ آیا وقتی که تار و پود خود و فرهنگ و جامعهمان را دود گرفته است حتما باید نوستالژی فردای بچههامان هم ماهی دودی باشد؟ ..
.
0 comments:
» نظر شما چیست؟