.
هر دو روی سکه گلشيری را خواندهای؟ اگر نه که خوب بخوان میارزد.
حالا البته نمیخواهم آن چیزها را تعریف کنم. شاید هم دیگر عادت کردهام. گذشت زمان آدم را به همه چیز معتاد میکند. به پدرتان هم گفتم، روزهای آخر بود مثل ایکه. گفتم: " شما به بودن معتاد شدهاید، به امیدوار بودن هم. صبحها که بیدار میشوید مثل پیراهن و کلاه و سنجاق کروات امیدواریتان را هم میپوشید ...
... می دانید گاهی آدم احتیاج دارد با پوست خودش مثلا با سر انگشتهاش حس کند، فکر کند، یک شب هم شده دست روی پیشانی کسی بگذارد و بگوید: "چی فکر میکنی هان؟" و طرف بگوید، بی شیله و پیله بگوید ...
گفتم که داد میکشید، نمیخواست قبول کند که باید دست برداشت. میگفت: "خوب اگر اعتقاد دارید پس چرا اینجا نشستهاید و فقط حرف میزنید." حتی به نظرم گفت: "اگر این قدر گند زدهاید، اینقدر لجنید همهتان را میگویم چرا شرتان را نمیکنید....
.
1 comments:
دانلود فرمودیم برای خواندن!
...
سلام.
» نظر شما چیست؟