سه شنبه، 26 آذر، 1381

با اجازه آقا نبوی
نامه سرگشاده دکتر سيدابراهيم نبوی به رهبري انقلاب
جناب آقای قاسم شعله سعدی رهبر جديد انقلاب
مدتها بود که میخواستم اين نامه را بنويسم اما چون در ايران بودم نمی شد آنرا بنويسم و اينک که درفرانکفورت بسر می برم آنرا می نويسم. نامه شما را خواندم. من به عنوان يک شخصيت برجسته سياسي که چند دکترا هم دريافت کرده‌ام احساس کردم بايد با شما سخن بپراکنم. اصولا کساني که مرا مي‌شناسند و مرا در جبهه‌هاي جنگي که اساسا قبول نداشتم ديدند و در دفاع از حقوق ملت به من ايمان دارند، مي دانند که من همينطوري حرف نمي‌زنم. به همين دليل توجه شما را به نکات زير جلب مي‌کنم:
1) من مي خواستم در سال 1357 اين نامه را به شما بنويسم اما در آن زمان وقت نداشتم. بعدا وقتی که شما نماينده شيراز شديد خواستم به حکم معروف نصيحه الوکيل الاول الی آخر اين نامه را برای شما بنويسم. اما در آن زمان شما وقت نداشتيد. بعدا مي خواستم در زمان جنگ برايتان نامه سرگشاده بنويسم و مخالفتم را در مورد جنگی که خودم در آن فداکارانه شرکت کرده بودم ابراز کنم ولی فکر کردم آخر چه فايده دارد. ولی اکنون که شما در اين برهه حساس زمانی که دانشجويان عزيز و بی سرپرست و جنبش بدون سر جبهه دوم خرداد دنبال يک سر مي گردد تصميم گرفتم اين نامه را بنويسم و حالا اعلام مي کنم ای قاسم! من با شما مخالفم. حتی بيشتر. من با شما خيلی مخالفم.
2) در اين مدتی که شما با انتشار نامه تان انقلاب بزرگی را در همه جا به راه انداخته ايد من يادم افتاد که بايد به شما نامه بنويسم چون من معتقدم شما بايد تکليف خودتان را با من روشن کنيد. مردم مي دانند و انتظار دارند که در اين برهه حساس زمانی تکليف آنها را من و شما روشن کنيم. در اين مرحله شما و خاتمی و محافظه کاران در يک صف هستيد و من و دانشجويان و ملت ايران در يک صف. بنابراين چه باک که من تا آخرين قطره خون بايستم و همانطور که قبلا در مجلس ايستاده بودم و اصولا هيچوقت نمی نشينم تکليفم با شما روشن باشد.
3) من همواره گفته ام و ملت ايران مي دانند که طرفدار برقراری يک رابطه منطقی با آمريکا بودم. اصولا من همانطور هستم که مردم انتظار دارند. به قول بچه‌ها من توپ توپم. حالا اگر قبول نداريد به خودتان مربوط است.
4) من به شما تذکر مي دهم که من مواضع محکمی دارم اگر قبول نداريد دست بزنيد. همه مي دانند که من سالها مقاومت کردم. در وزارت خارجه مقاومت کردم. در مجلس مقاومت کردم. حتی در مهمانی های مختلف هم مقاومت کردم. حتی آن زمانی که رفته بودم با آقايان بستنی بخوريم هم مقاومت کردم. البته فایده ای نداشت چون آنها هرکار خواستند کردند.اصولا من بودم و چه گوارا و کاسترو و اصولا همه مرا می شناسند. بنابراين دليل لازم ندارد. من اجازه نمی دهم که کسی به رئيس جمهور منتخب مردم اهانت کند فقط خودم حق دارم اين کار را بکنم. در مورد مجلس هم معتقدم اين مجلس به درد لای جرز ديوار می خورد اما کسی حق ندارد به آن اهانت کند. برای اثبات سخنم بايد بگويم که من يک دکترای فيزيک اتمی دارم و يک دکترای علوم سياسی با معدل 19.5 و زبان انگليسی را هم مثل بلبل حرف می زنم و ضمنا يک تلويزيون ال جی هم در تهران داريم که هنوز آک آک است.
5) در پايان من و نسل سوم که جزو اموال پدری من هستند آماده ايم که به محض اينکه از خارج به ايران برگشتم جنبش بی صاحاب مانده اصلاحات را رهبری کنم. البته فعلا کار دارم اما همه منتظر باشيد که سوپرمن دارد می آيد.
الاحقر دکتر سيدابراهيم نبوی الفرانکفورت
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes