چهارشنبه، 19 اسفند، 1383
پست قبلی من ظاهرا باعث شده من يک دوست خوب را از دست بدم. و يک ايميل پر از جملات محبت آميز هم از دوست ناشناس ديگهای بگيرم. دوستانی که گمان کردند اينها نظرات منه! احتمالا افراد ديگهای هم چنين فرضی کرده باشند برای همين چندتا توضيح اينجا ضروريه
۱- اولا برای خودم متاسفم که اينقدر بد مینويسم که کسی متوجه منظورم نمیشه!
۲- اون نوشته صرفا کپی برابر اصله تفسيرالميزانه از آيههای مربوط به زنان نه نوشته من. تازه در انتخاب خيلی خيلی خيلی سانسور شده. اگه بيشتر میخوايند خودتون به تفسيرالميزان مراجعه کنيد.
۳- هدف از نوشتن اون متن دقيقا همين بود که بگه ديدگاه دين يا حداقل اهالی دين به زن چقدر ارتجاعی و برخواسته از نيازهای اوليه شونه. (اون عبارت حداقل اهالی دين را برای اين اضافه کردم که حال جر وبحث کردن با روشنفکران دينی را ندارم وگرنه من خودم معتقدم دين را نمیشه غربال کرد)
۴- انتظار داشتم خانمها از خوندنش عصبانی بشند. اما تنها چيزی که فکرشو نمیکردم اين بود که متهم به خالیکردن عقدههای شخصی خودم بشم.
۵- هميشه معتقد بودم وقتی چرک و کثافت در جامعهای مزمن ميشه و جامعه حساسبت خودش را به اون از دست ميده. کسی بايد اون چرک و کثافت را سر دست بگيره و زشتيش را نشون بده و گرنه عادت اجازه نميده کسی به اون فکر کنه. اون نوشته هم در همين راستا بود.
۴- لطفا حتی اگه گذری هم از اينجا رد ميشيد بک کامنت بگذاريد و بگيد آيا واقعا اين ها را نمیشد از اون نوشته متوجه شد!
بیعلت نيست که من مجذوب اين متن شدم و برای بار سوم اينجا مینويسمش:
در زمین، همه چیز، حتی زبان که وسیله تفاهمش مىدانند همه را از هم دور مىکند. حرفت را که بگویى، با فاصلهسنجى که هر کس به همراه دارد، فاصله باور تو را با باور خود اندازه مىگیرد و مثل کلاغ بدگمان شعر خانلری دورترک مىپرد و اینسان دم به دم، فاصلهها بیشتر مىشود...
0 comments:
» نظر شما چیست؟