چهارشنبه، 12 فروردين، 1383
"دموکراسی ایرانی" نام کتابی است که این روزها جدی ترین خوانندگان کتاب در ایران یا تمامش کرده اند و یا در حال خواندن آن هستند. دکتر ماشاء الله آجودانی در این کتاب به خوبی نشان می دهد که چگونه روشنفکران عرفی ایران، برای مبارزه با یک قطب از قدرت (استبداد سلطنتی) و دستیابی به آرمان خود (مشروطه سلطنتی)، ناگزیر از یاری گرفتن از قطب دیگر قدرت (روحانیون) شدند و برای اقناع آنها و البته برای اقناع جامعه، ناچار شدند بر مفاهیم اساسی دموکراسی چون آزادی، تساوی حقوق و برابری، رخت اسلامی بپوشانند و در این مسیر، ناگزیر تن به چنان تقلیل گرایی دادند که "آزادی به معنای امر به معروف و نهی از منکر" تعبیر شد. (1) آنها به دلیل جبر زمانه، هیچگاه معترض این واقعیت نشدند که اساسا "اسلام" و "دموکراسی"، دو گفتمان یا به قول نویسنده کتاب یاد شده مقوله Discourse)) متفاوت، با منابع مختلف و بدون پیوند تاریخی است. (2) معدود صداهایی که متذکر این نکته شدند نیز هیچگاه نتوانستند وارد عرصه عمومی شوند. (3)شیرین عبادی علیرغم انتقاداتی که به "برج عاج نشینی" روشنفکران ایرانی دارد، اما همان راهی را می رود که آنها از پیش از مشروطه شروع به پیمودن آن کرده بودند. همچون روشنفکران عصر مشروطه که بر این بودند که به عامه مردم و علما بقبولانند که رابطه میان اسلام و مشروطه، رابطه "این همانی" است، شیرین عبادی نیز در تلاش است این استدلال را جا بیندازد که با کلید معجزه آسای "فقه پویا" یا "برداشت نوین از شریعت" می توان حقوق بشر را در حکومتی اسلامی اعمال کرد، بی آن که پیش از آن به انبوه سئوالات نظری پیرامون این قضیه پاسخ گفته باشد.
ادامه مطلب شادی صدر
0 comments:
» نظر شما چیست؟